وقتی تولد، با اندوه همراه میشود
مقدمه
زایمان، در نگاه بسیاری از مردم، لحظهای سرشار از شادی و امید است. اما برای برخی از مادران، این آغازِ تازه با غم، احساس تهی بودن و حتی ترس همراه میشود. افسردگی پس از زایمان پدیدهای واقعی و عمیق است که برخلاف تصور عمومی، فقط به «نوسانات خلقی» یا «خستگی طبیعی» محدود نمیشود. این حالت میتواند مادر را از درون فرسوده کند، پیوند او با نوزاد را مختل سازد و احساس گناه، بیکفایتی یا پوچی در او ایجاد کند.
در این مقاله، به زبانی ساده ولی با نگاهی روانکاوانه، به افسردگی پس از زایمان خواهیم پرداخت: اینکه چرا رخ میدهد، چه چیزی در روان مادر در جریان است و چگونه میتوان با آن مواجه شد.

افسردگی پس از زایمان چیست؟
افسردگی پس از زایمان، معمولاً در هفتهها یا ماههای نخست پس از تولد نوزاد آغاز میشود. برخلاف «غم نوزادی» یا baby blues که حدود ۷۰ درصد مادران آن را در روزهای اول تجربه میکنند و ظرف چند روز از بین میرود، افسردگی پس از زایمان شدیدتر، طولانیتر و پیچیدهتر است.
علائم رایج آن شامل موارد زیر است:
• احساس اندوه یا بیحسی
• خستگی شدید یا بیخوابی
• احساس گناه، بیارزشی یا ناتوانی
• اضطراب، بیقراری یا افکار منفی درباره کودک یا خود
• دشواری در برقراری پیوند عاطفی با نوزاداما ورای این علائم، چه چیزی در روان مادر رخ میدهد؟

نگاهی روانکاوانه به افسردگی پس از زایمان
از دید روانکاوی، افسردگی پس از زایمان فقط ناشی از تغییرات هورمونی یا فشارهای بیرونی نیست. این اختلال اغلب ناشی از تعارضهای ناهشیاری است که با تولد کودک، دوباره زنده میشوند. زایمان، بیولوژیکیترین تجربهی زندگی است، اما در عین حال روانیترین نیز هست. در لحظهی تولد، نه فقط یک نوزاد به دنیا میآید، بلکه یک مادر هم متولد میشود — و این تولد روانی، همواره آسان نیست.
۱. بازگشت به تجربههای اولیه
روانکاوانی چون دونالد وینیکات و بتی جوزف بر این باورند که تولد نوزاد، تجربههای اولیهی مادر را زنده میکند — رابطهی او با مادر خودش، احساسات کودکی، ترسهای اولیه از رها شدن، بیکفایتی یا نادیده گرفته شدن. اگر مادر در کودکی خود پیوندی امن و پذیرفتهشده با مادرش نداشته، ممکن است با تولد نوزاد، این زخمهای قدیمی درونی فعال شوند و به صورت افسردگی بروز کنند.
۲. فانتزیهای ناهشیار درباره مادری
بسیاری از زنان، بهویژه در جامعههایی که مادری را ایدهآلسازی میکنند، با تصویرهای ناهشیاری از «مادر کامل» رشد کردهاند. وقتی مادر واقعی نمیتواند با این تصویر همخوان باشد — چون خسته است، چون گاهی از بچه متنفر میشود، چون بدنش تغییر کرده یا زندگیاش مختل شده — ممکن است احساس گناه، شرم یا شکست را تجربه کند. این شکاف میان فانتزی و واقعیت، یکی از منابع مهم افسردگی پس از زایمان است.
۳. از دست دادن خود
مادر شدن، گاهی با تجربهی ناخوشایند از «از دست دادن خود» همراه است. بدن، خواب، زمان، هویت اجتماعی — همه دستخوش تغییر میشوند. در ناخودآگاه، این تحولات میتواند بهصورت نوعی سوگواری تجربه شود: سوگواری برای زن سابق، برای آزادیهای گذشته، برای خویشتن پیشین. اگر این سوگواری نادیده گرفته شود، ممکن است به افسردگی تبدیل شود.

تمایز با سایر اختلالات روانی
افسردگی پس از زایمان باید از اختلالاتی مانند وسواس فکری – عملی پس از زایمان (Postpartum OCD) و روانپریشی پس از زایمان (Postpartum Psychosis) تفکیک شود. در OCD پس از زایمان، مادر ممکن است دچار افکار مزاحم و اضطرابآور درباره آسیب رساندن به نوزاد شود، بدون آنکه واقعاً قصد چنین کاری داشته باشد. در حالی که در روانپریشی پس از زایمان که بسیار نادر ولی شدید است، تماس با واقعیت ممکن است مختل شود . با توهم، هذیان یا رفتارهای خطرناک.
درمان هر یک از این اختلالات متفاوت است، و تشخیص دقیق آن اهمیت حیاتی دارد. رواندرمانگر باید حساسیت بالایی نسبت به مرز این اختلالات داشته باشد تا مداخلهای متناسب و مؤثر پیشنهاد دهد.
رابطه مادر و نوزاد: پیوندی پیچیده
روانکاوی معاصر بر این باور است که پیوند میان مادر و نوزاد، پدیدهای دوطرفه و پویاست. نوزاد تنها گیرندهی محبت نیست، بلکه بازتابی از جهان درونی مادر نیز هست. اگر مادر احساس کند که نمیتواند نیازهای نوزاد را برآورده کند، ممکن است خود را مادری «ناکافی» بداند و دچار اضطراب یا افسردگی شود.
همچنین گاهی نوزاد، ناخواسته یادآور تعارضها یا غمهای حلنشدهی گذشته است — بهویژه اگر بارداری ناخواسته بوده، یا تولد نوزاد همزمان با فقدانی در زندگی مادر اتفاق افتاده باشد (مثل از دست دادن یکی از والدین یا شغل).

نقش پدر و سیستم حمایتی
افسردگی پس از زایمان فقط مسئلهای فردی نیست، بلکه در بستری خانوادگی و اجتماعی شکل میگیرد. نقش پدر یا شریک زندگی، خانواده، دوستان و نظام سلامت روان بسیار مهم است. زن افسرده نیاز به شنیده شدن، حمایت عاطفی، کمک عملی و مهمتر از همه، دیده شدن بدون قضاوت دارد.
گاهی افسردگی مادر، بازتابی از تعارضات حلنشدهی زناشویی یا نبود فضای روانی امن در خانه است. روانکاوی خانوادهمحور میتواند به روشن شدن این دینامیکها کمک کند.
افسردگی پس از زایمان در مردان
گرچه تمرکز اغلب متون بر مادر است، اما شواهد نشان میدهد که حدود ۸ تا ۱۰ درصد از پدران نیز ممکن است در ماههای نخست پس از تولد نوزاد، دچار افسردگی شوند. این افسردگی میتواند ناشی از احساس طرد شدن، فشار اقتصادی، اختلال در رابطهی زوجی، یا ناتوانی در معنا دادن به نقش جدیدشان باشد.
در سطحی عمیقتر، مرد نیز ممکن است با مسائل ناهشیار مربوط به پدر بودن، رقابت با نوزاد برای توجه همسر، یا ترسهای کودکی خود درباره مسئولیت و مراقبت مواجه شود. این نوع افسردگی، اگر نادیده گرفته شود، نه تنها بر سلامت مرد، بلکه بر روابط خانوادگی و رشد روانی نوزاد نیز اثرگذار خواهد بود.

درمان افسردگی پس از زایمان
خوشبختانه افسردگی پس از زایمان قابل درمان است. رویکردهای مختلفی وجود دارد، از جمله دارودرمانی، رفتاردرمانی شناختی، رواندرمانی بینفردی، و البته رواندرمانی تحلیلی. در اینجا، تمرکز ما بر درمان تحلیلی است، چرا که عمیقترین لایههای روان را هدف میگیرد.
در رواندرمانی تحلیلی، زن فرصتی مییابد تا تجربههای گذشته، ترسها، فانتزیها و تعارضات درونیاش را کشف کند. رابطه با درمانگر میتواند بستری برای بازسازی تجربهی مادری درونی، ترمیم زخمهای روانی و بازیابی احساس پیوستگی با خود باشد.
این نوع درمان زمانبر است، اما تأثیر آن عمیق و ماندگار است. درک این نکته مهم است که افسردگی پس از زایمان، ضعف نیست، بلکه نشانهای از رنجی است که باید شنیده، فهمیده و با آن همدلی شود.

نتیجهگیری
مادری کردن، یکی از پیچیدهترین تجربههای انسانی است — ترکیبی از عشق، اضطراب، لذت، ترس، پیوند و فقدان. افسردگی پس از زایمان بخشی از این پیچیدگی است، نه انحرافی از آن. اگر با دیدی انسانی، همدلانه و روانکاوانه به آن نگاه کنیم، درمییابیم که این افسردگی نه فقط رنج، که فرصتی است برای شناخت عمیقتر خود، بازسازی رابطه با گذشته و پیوندی اصیلتر با نوزاد.
برای مادری که افسرده است، شنیده شدن و جدی گرفته شدن میتواند نخستین گام بهسوی بهبود باشد. گامی که از درک آغاز میشود؛ درکی که ما به عنوان جامعه، خانواده و درمانگر میتوانیم به او هدیه دهیم.
منابع علمی و پژوهشی مقاله
O’Hara, M. W., & McCabe, J. E. (2013). Postpartum Depression: Current Status and Future Directions
Annual Review of Clinical Psychology, 9, 379–۴۰۷.
Brockington, I. F. (2004). Postpartum psychiatric disorders. The Lancet, 363(9405), 303–۳۱۰.
Winnicott, D. W. (1960). The theory of the parent-infant relationship. International Journal of Psychoanalysis, 41, 585–۵۹۵.
Stern, D. N. (1995). The Motherhood Constellation: A Unified View of Parent-Infant Psychotherapy. Basic Books.
Raphael-Leff, J. (2010). Psychodynamic Perspectives on Pregnancy and Motherhood. In A. Lemma (Ed.), Psychodynamic Psychotherapy: A Critical Introduction.