ورود / عضویت شروع کن

جنگ و سلامت روان

خانه / وبلاگ / جنگ و سلامت روان

جنگ، فقط گسست مرزها نیست؛ شکافتن روان است.

در هر انفجار، تنها ساختمان‌ها نیستند که فرو می‌ریزند؛ گاهی روان آدمی‌ست که خاموش و بی‌صدا فرو می‌پاشد.

زخم‌های جنگ، همیشه روی پوست نیستند،گاهی در عمق ذهن و جان جای خوش می‌کنند، سال‌ها بعد خود را نشان می‌دهند، در کابوس‌های شبانه، در پرخاش‌های بی‌دلیل، در افسردگی‌های پنهان.

در جهانی که هنوز جنگ، بخشی از واقعیت هرروزه‌ی میلیون‌ها انسان است، سلامت روان دیگر مسئله‌ای فردی نیست؛ مسأله‌ای جمعی، سیاسی و انسانی است.

در روانکاوی، تروما را نمی‌توان صرفاً به معنای رویدادی دردناک دانست. تروما، تجربه‌ای است که روان قادر به پردازش و گنجاندن آن در ساختار خود نیست. تجربه‌ای حل‌نشده، بی‌واسطه، خام و باقی‌مانده.

جنگ، مصداق بارز تروما است: گسستی شدید و ناگهانی در جریان عادی زندگی که ساختار روانی انسان را متزلزل می‌کند. این گسست، اگر بدون حمایت و پردازش باقی بماند، اغلب منجر به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) می‌شود. نشانه‌های PTSD شامل کابوس‌های تکرارشونده، فلش‌بک، اجتناب از موقعیت‌های مشابه، کرختی هیجانی، گوش‌به‌زنگی دائمی و اختلال در تمرکز و خواب است.

طبق تخمین سازمان جهانی بهداشت، بین ۱۵ تا ۳۰ درصد از افرادی که در معرض مستقیم جنگ قرار گرفته‌اند، به PTSD دچار می‌شوند. اما بسیاری دیگر با اشکال پنهان‌تر و خاموش‌تری از آسیب روانی زندگی می‌کنند، بدون آن‌که نامی برای رنج‌شان داشته باشند.

جنگ و سلامت روان - گروه‌هایی که بیشتر در معرض خطرند - کلینیک آنلاین ستیا

جنگ به همه آسیب می‌زند، اما برخی گروه‌ها بیش از دیگران در معرض صدمه روانی قرار دارند:

کودکان:

برای کودکانی که هنوز مرز خیال و واقعیت در ذهن‌شان شکل نگرفته، جنگ نه‌تنها ترسناک بلکه ویرانگر است. آن‌ها تروما را از طریق بازی، سکوت، نقاشی و رفتارهای واپس‌روانه (مثل شب‌ادراری یا لالی انتخابی) بازنمایی می‌کنند. اگر این تجربه بدون مداخله باقی بماند، ریشه‌های اضطراب و بی‌اعتمادی تا بزرگسالی ادامه می‌یابد.

زنان:

زنان در جنگ، قربانیِ چندلایه‌ی خشونت‌اند. هم خشونت مستقیم (بمباران، آوارگی)، و هم خشونت مبتنی بر جنسیت (تجاوز، بهره‌کشی، سلب حق انتخاب). بار مراقبت از فرزندان، اضطراب نان‌آوری، سوگ عزیزان و گاه انزوای فرهنگی، همه روان آن‌ها را فرسوده می‌کند.

سربازان:

سربازانی که از میدان جنگ بازمی‌گردند، اغلب با روانی آسیب‌دیده و گسسته مواجه‌اند. آن‌ها ممکن است ظاهراً نجات‌یافته باشند، اما در درون، درگیر جنگی بی‌پایان با خاطرات، احساس گناه بازمانده بودن، و ناتوانی در بازگشت به زندگی عادی هستند.

گروه‌هایی که بیشتر در معرض خطرند - سربازان - کلینیک روانشناسی ستیا

پناهندگان:

پناهنده بودن فقط به معنی جابه‌جایی مکانی نیست؛ پناهنده کسی‌ست که تمام ساختار امن روانی‌اش را از دست داده. حس بی‌ریشگی، شوک فرهنگی، اضطراب هویت و آینده‌هراسی، از آسیب‌های شایع روانی در میان پناهندگان است.

در دنیای امروز، تروما می‌تواند بدون حضور فیزیکی در میدان نبرد اتفاق بیفتد. رسانه‌ها، تصاویر خشونت، ویدیوهای دلخراش، اخبار لحظه‌به‌لحظه، روان جمعی را درگیر جنگی ناگفته می‌کنند. به‌ویژه در کودکان و نوجوانان، این تماس مکرر با خشونت می‌تواند به ترومای رسانه‌ای منجر شود. حالت مزمنی از اضطراب، بی‌قراری، بی‌حسی هیجانی و احساس ناتوانی.

در بزرگسالان هم این تماس مداوم می‌تواند به افزایش اضطراب، افسردگی، احساس ناامنی و فرسودگی روانی منجر شود. جامعه‌ای که مدام در معرض اخبار فاجعه است، کم‌کم نسبت به رنج بی‌تفاوت می‌شود؛ و این خود شکلی دیگر از آسیب است.

جنگ، نه‌فقط فرد، که ساختار خانواده و اجتماع را هدف می‌گیرد. خانواده‌هایی که یکی از اعضایشان را از دست داده‌اند، یا به دلیل آوارگی و فقر از هم گسسته‌اند، مستعد مشکلات روانی‌اند. کودکانی که بدون والدین رشد می‌کنند، والدینی که دچار افسردگی پس از جنگ‌اند، روابطی که زیر فشار اقتصادی و اضطراب از هم پاشیده‌اند.همه این‌ها نشانه‌های فروپاشی روانی اجتماعی‌اند.

اعتماد اجتماعی، احساس امنیت جمعی و همبستگی فرهنگی، سرمایه‌های روانی هر جامعه‌اند. جنگ این سرمایه‌ها را نابود می‌کند. ترمیم آن‌ها، نیازمند کار مداوم و سیاست‌گذاری دقیق است.

جنگ و سلامت روان - خانواده، اجتماع و فروپاشی پیوندهای روانی - کلینیک ستیا

فوبیای جنگ یا ترس مزمن از وقوع جنگ، نوعی اضطراب پیش‌بینی‌محور است که می‌تواند زندگی افراد را حتی در شرایط غیرجنگی مختل کند. این ترس، در بسیاری از افراد پس از تجربه‌ی مستقیم جنگ یا حتی صرفاً تماشای مکرر اخبار و تصاویر خشونت‌بار شکل می‌گیرد.

فوبیای جنگ، می‌تواند یکی از جلوه‌های خاموش و کمتر شناسایی‌شده‌ی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) باشد. اگرچه PTSD معمولاً به‌دنبال تجربه‌ی مستقیم یا شدید تروما تعریف می‌شود، اما در بسیاری از افراد به‌ویژه کسانی که در معرض ترومای ثانویه یا ترومای رسانه‌ای قرار دارند؛ علائم مشابهی بروز می‌کند: بی‌خوابی، حالت آماده‌باش دائمی، فلش‌بک یا کابوس، پرهیز از مکان‌ها یا گفتگوهایی که یادآور جنگ هستند و احساس بی‌پناهی و گناه زنده‌ماندن.

این نوع ترس، روان را به‌تدریج فرسوده و ایمنی هیجانی را از بین می‌برد، حتی اگر تهدید بیرونی از بین رفته باشد یا اساساً وجود نداشته باشد.

درمان‌های مؤثر برای فوبیای جنگ شامل درمان شناختی‌رفتاری (CBT)، درمان‌های مبتنی بر تروما مانند EMDR یا مواجهه‌ی کنترل‌شده، و همچنین تکنیک‌های آرام‌سازی و ذهن‌آگاهی است. پیشگیری از فوبیای جنگ، تنها با خاموش‌کردن اخبار یا نادیده‌گرفتن واقعیت ممکن نیست؛ بلکه با گفت‌وگو، آموزش، حضور حمایتگرانه‌ی روان‌درمانگر و ایجاد فضای روانی امن در جامعه ممکن خواهد شد.

روانشناسی جنگ، شاخه‌ای از روانشناسی است که به بررسی تأثیرات روانی مستقیم و غیرمستقیم جنگ بر افراد و جوامع می‌پردازد. این حوزه، از تبیین علل خشونت‌طلبی جمعی تا شناخت سازوکارهای دفاعی روان در شرایط بحرانی را در بر می‌گیرد.

برخی از موضوعاتی که در روانشناسی جنگ بررسی می‌شوند عبارت‌اند از:

  • سازوکارهای روانی در شرایط تهدید: مثل انکار، بی‌حسی هیجانی، یا قهرمان‌سازی از خشونت.
  • مکانیسم‌های بقای روان: مثل گسست (dissociation)، همذات‌پنداری با مهاجم (Identification with the aggressor)، و سرکوب.
  • فرایند تبدیل فرد عادی به عامل خشونت: چطور افراد معمولی می‌توانند در جنگ، به عاملان خشونت و جنایت تبدیل شوند.

روانشناسی جنگ کمک می‌کند تا هم از قربانی شدن جلوگیری کنیم و هم از قربانی‌کردن دیگران.

روانشناسی جنگ - فرایند تبدیل فرد عادی به عامل خشونت -کلینیک ستیا

حتی پس از پایان جنگ، روان افراد و جوامع برای مدت طولانی درگیر پیامدهای آن باقی می‌ماند. این آثار ممکن است بلافاصله ظاهر نشوند؛ بلکه در گذر زمان و در موقعیت‌های خاص خود را نشان دهند.

برخی از پیامدهای دیرهنگام جنگ بر سلامت روان عبارت‌اند از:

  • افسردگی مزمن و احساس پوچی وجودی در بازماندگان و آوارگان.
  • بحران معنای زندگی پس از جنگ: چرا زنده ماندم؟ برای چه باید ادامه داد؟
  • قطع ارتباط عاطفی با دیگران، بی‌اعتمادی و شکاکی مزمن.
  • افزایش تمایل به خشونت، خودآزاری یا اعتیاد به‌عنوان مکانیسم‌های دفاعی.

بدون مداخله و بازسازی روانی، این زلزله‌ی خاموش می‌تواند نسل‌ها را درگیر کند. بنابراین، سلامت روان پساجنگ باید در مرکز توجه نهادهای سیاسی، درمانی و آموزشی قرار گیرد.

درمان زخم‌های روان ناشی از جنگ، نیازمند رویکردی چندلایه و جامع است.

در وهله‌ی اول، درمان کلاسیک روانکاوانه. با تأکید بر پردازش سوگواری، مواجهه با فقدان، کاوش در ضمیر ناهشیار و تکرارهای روانی. هنوز یکی از عمیق‌ترین روش‌های کار با تروما محسوب می‌شود. این درمان به فرد کمک می‌کند تا تجربه‌های تلخ را نه صرفاً فراموش، بلکه بفهمد و ادغام کند.

سایر رویکردها نیز بسته به شرایط فرد، جامعه و منابع قابل دسترس، نقش مهمی دارند:

  • درمان‌های مبتنی بر تروما (Trauma-informed): مانند EMDR، درمان مواجهه، درمان شناختی-رفتاری برای PTSD.
  • درمان‌های گروهی و روایت‌محور: که به افراد کمک می‌کنند تجربه‌شان را بازگو کنند، شنیده شوند و حس تعلق را باز یابند.
  • درمان‌های خلاق‌محور: مانند موسیقی‌درمانی، هنر‌درمانی، درام‌تراپی، به‌ویژه مؤثر در کار با کودکان و افرادی که بیان کلامی دشواری دارند.
  • رویکردهای اجتماع‌محور: بازسازی فضاهای جمعی امن، بازیابی پیوندهای انسانی، و احیای آیین‌های فرهنگی برای ترمیم روان جمعی.
جنگ و سلامت روان - تاب‌آوری جامعه -کلینیک مشاوره و روانشناسی ستیا

تاب‌آوری تنها به منابع درونی افراد بستگی ندارد؛ بلکه محصول رابطه‌ای پیچیده میان فرد، خانواده، جامعه و ساختارهای حمایتی است. جوامعی که به افراد امکان سوگواری، حرف‌زدن، شنیده‌شدن، و امیدواری می‌دهند، جوامعی تاب‌آورترند.

تاب‌آوری با سرکوب رنج ساخته نمی‌شود؛ با به‌رسمیت شناختن آن، و خلق امکان مواجهه. جامعه‌ای که بتواند صدای بازماندگان جنگ را بشنود، روایت جمعی از تروما را به رسمیت بشناسد، و برای بازسازی روانی همان‌قدر اهمیت قائل شود که برای بازسازی اقتصادی، جامعه‌ای است که آینده دارد.

جنگ‌های مدرن تنها با اسلحه پیش نمی‌روند؛ با شکست در سیاست‌گذاری روانی هم ادامه می‌یابند. برای هر جامعه‌ای که خواهان بازیابی پس از جنگ است، این توصیه‌ها می‌تواند کلیدی باشد:

  1. سرمایه‌گذاری در سلامت روان عمومی: توسعه زیرساخت‌های درمانی، تربیت درمانگران متخصص در حوزه تروما.
  2. ادغام سلامت روان در بازسازی پساجنگ: هیچ بازسازی اقتصادی بدون ترمیم روانی کامل نیست.
  3. آموزش عمومی و آگاهی‌رسانی: در مدارس، رسانه‌ها، و مراکز جمعی.
  4. تضمین دسترسی عمومی و رایگان به خدمات روانی برای گروه‌های آسیب‌پذیر.
  5. حمایت از روایت‌های فرهنگی، هنری و سوگوارانه جامعه.
سیاست‌گذاری و مداخله ملی سلامت روان عمومی - جنگ و سلامت روان -کلینیک ستیا

وقتی جنگ تمام می‌شود، بسیاری خیال می‌کنند رنج هم تمام شده. اما روان آدمی، تقویم و ساعت خودش را دارد.

جنگی که بیرون خاموش می‌شود، ممکن است سال‌ها در درون ادامه پیدا کند.

تنها با شنیدنِ این صدا، با جدی‌گرفتن زخم‌های نادیدنی، و با همدلی انسانی و سیاست‌گذاری مسئولانه، می‌توان به ترمیم امیدوار بود.

صلح، فقط نبودِ گلوله نیست؛ بازسازی روان آدمی‌ست.