ورود / عضویت شروع کن

تروما چیست؟

خانه / وبلاگ / تروما چیست؟

گاهی در زندگی، تجربه‌ای آن‌قدر دردناک و سهمگین به ما تحمیل می‌شود که احساس می‌کنیم چیزی در درونمان شکسته، گم شده یا برای همیشه تغییر کرده است. این تجربه می‌تواند ناگهانی یا تدریجی، آشکار یا پنهان، ولی همواره تأثیرگذار باشد. تروما، یا آسیب روانی، یکی از عمیق‌ترین و درعین‌حال کمتر درک‌شده‌ترین پدیده‌های روانی است که اگر درمان نشود، بر تمام ابعاد زندگی سایه می‌اندازد.این مقاله با زبانی علمی و درعین‌حال قابل‌فهم، به چیستی تروما، انواع آن، تأثیراتش بر بدن و روان، و راه‌های درمانی آن می‌پردازد.

شامل رویدادهای ناگهانی و شدید هستند که اغلب زندگی فرد را در معرض خطر قرار می‌دهند، مانند:

  • تصادف رانندگی
  • تجاوز جنسی
  • بلایای طبیعی
  • مشاهده مرگ یا آسیب جدی

                •  بی‌توجهی یا غفلت هیجانی والدین

                •  طرد و تحقیرهای مکرر

                •  تجربه خشونت مزمن خانگی

                •  حضور در محیطی پر از تنش یا ناامنی روانی

تروما نه‌تنها بر ذهن، بلکه بر بدن نیز تأثیر می‌گذارد. پژوهش‌های نوروساینس نشان می‌دهند که تروما می‌تواند ساختار مغز را تغییر دهد:

                •  آمیگدالا بیش‌فعال می‌شود (افزایش ترس و گوش‌به‌زنگی)

                • هیپوکامپ آسیب می‌بیند (اختلال در حافظه و زمان‌بندی)

                • قشر پیش‌پیشانی عملکرد کمتری دارد (کاهش در تصمیم‌گیری منطقی)

نشانه‌های تروما ممکن است بلافاصله یا با تأخیر ظاهر شوند و شامل موارد زیر هستند:

                •  اضطراب، وحشت‌زدگی یا حملات پانیک

                • گسست (Dissociation)، بی‌حسی هیجانی

                • کابوس، فلش‌بک

                • افسردگی، ناامیدی، احساس بی‌ارزشی

                • مشکلات خواب یا تغذیه

                • انزواطلبی یا تحریک‌پذیری بالا


همان‌طور که بسل ون در کولک در کتاب مشهورش The Body Keeps the Score مطرح می‌کند، حتی اگر ذهن ما بخواهد حادثه را فراموش کند، بدن آن را به‌خاطر می‌سپارد. این به آن معناست که درمان تروما فقط از مسیر ذهن نمی‌گذرد؛ بلکه نیاز به کار با بدن نیز دارد.

درمان تروما چندبعدی و فرایندی تدریجی است. برخلاف اختلالات ساده‌تر، تروما نیاز به درمان‌هایی دارد که فراتر از تغییر افکار سطحی بروند و به لایه‌های عمیق‌تری از روان، بدن و رابطه دسترسی پیدا کنند. در ادامه، مؤثرترین رویکردهای درمانی معرفی می‌شوند:

رویکردی ژرف‌نگر که بر ناخودآگاه، رابطه‌های اولیه و الگوهای تکراری تمرکز دارد. در روانکاوی، تروما نه به‌عنوان یک رویداد، بلکه به‌عنوان گسستی در تجربه‌ی روانی بررسی می‌شود.

با کار بر انتقال، رؤیاها، تداعی‌ها و مقاومت‌ها، روانکاوی به فرد کمک می‌کند تا خاطره‌پردازی نشده تروما را بیان و ادغام کند. این شیوه برای تروماهای رابطه‌محور و دوران کودکی اثربخشی بالایی دارد.


روشی برگرفته از روانکاوی که ساختار کوتاه‌مدت‌تر و تمرکز بیشتری دارد.

در این رویکرد، بر سبک دلبستگی، دفاع‌های ناهشیار، تعارض‌های درونی و تأثیرات تجربه‌های اولیه بر روابط فعلی تمرکز می‌شود. روان‌درمانگر با ایجاد امنیت روانی و همراهی همدلانه، به مراجع کمک می‌کند تا هیجانات سرکوب‌شده را بشناسد و تجربه‌های آسیب‌زا را بازسازی کند.

رویکردی انسان‌گرایانه و هیجان‌محور که معتقد است هیجان سالم، موتور اصلی تغییر روانی است.

در EFT، درمانگر به مراجع کمک می‌کند تا با هیجانات اولیه‌ای که در زمان تروما سرکوب یا قطع شده‌اند، تماس پیدا کند و آن‌ها را در بستر امنی تجربه کند. این روش در بازسازی عزت نفس، اعتماد و رابطه مؤثر است، به‌ویژه در تروماهای هیجانی و رابطه‌ای.

مانند Somatic Experiencing یا Sensorimotor Psychotherapy، که به تنظیم سیستم عصبی و آزادسازی انرژی گیرکرده در بدن می‌پردازند. این روش‌ها به‌ویژه برای افرادی مفیدند که از نشانه‌های جسمانی تروما یا گسست رنج می‌برند.

روشی مبتنی بر تحریک دو سویه مغز برای پردازش خاطرات آسیب‌زا. EMDR کمک می‌کند که فرد بدون غرق شدن در هیجان، بتواند محتوای خاطره را از نو پردازش کرده و به آن معنا دهد.

رویکردی ساختارمند برای تغییر افکار ناکارآمد و باورهای منفی ناشی از تروما. این درمان بیشتر برای کودکان و نوجوانان مناسب است و در برخی موارد برای بزرگسالان نیز کاربرد دارد.


۱. Van der Kolk, B. (2014). The Body Keeps the Score.

2.Herman, J. L. (1992). Trauma and Recovery.

3.Greenberg, L. S., & Watson, J. C. (2006). Emotion-Focused Therapy.

4.McWilliams, N. (2011). Psychoanalytic Diagnosis.

5.Ogden, P., Minton, K., & Pain, C. (2006). Trauma and the Body.

6.Fonagy, P., & Target, M. (2003). Psychoanalytic Theories: Perspectives from Developmental Psychopathology.