اعتیاد ؛ زبانی برای بیان رنج ناهشیار
خلاصه مقاله
اعتیاد تنها یک رفتار پرخطر یا پاسخ به یک ماده شیمیایی نیست، بلکه روایتی پیچیده از تجربههای هیجانی، رابطهای و رشدیِ فرد است. در این مطلب با نگاهی روانکاوانه، به ریشههای ناهشیار اعتیاد، نقش رابطه و دلبستگی، کارکرد دفاعی مواد و مسیرهای درمان تحلیلی پرداختهایم.
مقدمه: اعتیاد، فراتر از وابستگی
اعتیاد سالهاست که بهعنوان یک بیماری مزمن در مدل زیستی-پزشکی درک میشود؛ بیماریای که با استفاده مکرر از یک ماده و بروز علائمی چون تحمل و بازگشت همراه است. اما روانکاوی این پدیده را تنها یک اختلال زیستی نمیداند، بلکه آن را نشانهای از دردی روانی، خلأ رابطهای، و ناتوانی در تنظیم هیجانات تلقی میکند.
از این منظر، اعتیاد پاسخیست ناهشیار به تجربههایی درونی که سوژه زبان یا مجالی برای بیان آنها نداشته است. ماده اعتیادآور به ابژهای بدل میشود که فقدان رابطه، معنا یا تعلق را بهطور موقت پر میکند.
اعتیاد بهمثابه پناهگاه روان
در روانکاوی کلاسیک، مواد مخدر و رفتارهای اعتیادآور بهعنوان «ابژههایی جایگزین (Substitute Objects) »تحلیل میشوند. این ابژهها به فرد کمک میکنند تا رنجهای عمیقتر روانی را تاب بیاورد. وینیکات معتقد بود که در غیاب یک «مادر بهاندازه کافی خوب»، نوزاد از ابژههایی انتقالی برای تسکین خود استفاده میکند. اما اگر چنین ابژههایی بیش از حد ضروری و دائمی شوند، ممکن است به اعتیاد منجر شوند.
در بسیاری از درمانها، وقتی از مراجع پرسیده میشود که «این ماده یا رفتار برایت چهکاری انجام میدهد؟»، پاسخها اغلب به تنظیم هیجاناتی مانند اضطراب، خشم، تنهایی یا احساس بیارزشی برمیگردد. این یعنی ماده نقش روانی فعالی دارد، نه صرفاً یک عامل بیرونی مضر.
خوددرمانی هیجانی
ادوارد کانتزیان (Khantzian) با مطرح کردن «فرضیه خوددرمانی» بر آن بود که افراد معتاد در تلاشند با استفاده از مواد، هیجاناتی را تنظیم کنند که در کودکی نیاموختهاند چگونه به شیوهای سالم با آنها مواجه شوند. برای مثال، کسی که در کودکی خشم والدین را تجربه کرده اما اجازه ابراز خشم نداشته، ممکن است در بزرگسالی برای مهار خشم یا تسکین اضطراب ناشی از آن، به مصرف الکل یا مواد مخدر روی آورد. این شکل از خوددرمانی، موقتی و ناکارآمد است، اما در عین حال تنها ابزاریست که فرد در دست دارد.
اعتیاد و گسست در دلبستگی اولیه
نظریههای دلبستگی، بهویژه کار جان بالبی، نشان دادهاند که تجارب ابتدایی با مراقبین نقش اساسی در شکلگیری توانایی فرد برای تنظیم احساسات دارند. کودکانی که در محیطهای ناایمن رشد کردهاند، اغلب در بزرگسالی با احساس بیپناهی، پوچی و طرد دستوپنجه نرم میکنند. در این فضا، ماده به جایگزینی برای رابطه بدل میشود.ابژهای همیشه در دسترس، قابل کنترل و بیخطر.
نمونه بالینی فرضی:
تصور کنید فردی ۳۵ ساله با سابقه اعتیاد به هروئین، در جلسات درمان اعتراف میکند که مصرف را «آغوشی آرامبخش» توصیف میکند. در کاوشهای تحلیلی مشخص میشود که مادر او بهشدت افسرده و غیرفعال بوده و کودک در بیشتر مواقع تنها مانده است. هروئین نه فقط مادهای برای فرار از واقعیت، بلکه جایگزین تجربه غیاب مادری بوده است که حضور روانی نداشت.
زبان ناهشیار اعتیاد
رفتار اعتیادآمیز اغلب نوعی «کنشنمایی» (Acting Out) است؛ تلاشی برای به نمایش گذاشتن چیزی که نمیتوان آن را گفت. سوژهای که در برابر اندوه یا خشم ناتوان است، ممکن است از طریق تخریب خود یا وابستگی افراطی به ماده، به شکل نمادین با آن هیجان مواجه شود.
روانکاوی، برخلاف درمانهای مبتنی بر کنترل رفتار، نمیپرسد «چطور ترک کنیم؟»، بلکه میپرسد «چرا به این ماده نیاز داری؟»، «چه رنجی از مسیر این رفتار بیان میشود؟». این پرسشها، فرایند درمان را به سطحی عمیقتر از توقف مصرف میبرند: سطح بازیابی رابطه سوژه با روان خودش.
سادیسم و مازوخیسم در اعتیاد
رفتار اعتیادآمیز میتواند شکلی از خودتنبیهی (مازوخیسم) یا پرخاشگری (سادیسم) باشد. فرد ممکن است با مصرف مکرر و آسیبزننده، خود را ناهشیارانه مجازات کند—برای احساس گناهی که بهدرستی فهم و پردازش نشده است. یا با ادامه مصرف در برابر خواسته اطرافیان، به آنها آسیب روانی وارد کند؛ بهنوعی پرخاشگری منفعلانه نسبت به «دیگری کنترلگر».
درمانگر باید این ابعاد پنهان را درک کند و بفهمد که ماده چگونه وارد مدار روابط قدرت، فقدان و گناه شده است.
طیف اعتیاد: از مواد تا رابطه و تکنولوژی
در روانکاوی، اعتیاد فقط به مواد محدود نمیشود. فرد ممکن است به قمار، روابط عاطفی سمی، پورنوگرافی، شبکههای اجتماعی یا حتی کار معتاد شود. وجه مشترک همه این رفتارها، گریز از تجربه هیجانی است که برای فرد بیش از حد دردناک یا تهدیدکننده شده.
در هر یک از این شکلها، ابژه اعتیادآور بهجای یک رابطه زنده و پیچیده مینشیند—رابطهای که ناگزیر از ناکامی، فقدان، و نوسان است.
درمان روانکاوانه اعتیاد: بازگرداندن زبان به رنج
رویکرد تحلیلی با ایجاد فضایی برای گفتوگوی عمیق، فرصت میدهد که فرد بهجای کنش، سخن بگوید. هدف این است که رنجهای هیجانی که در لایههای ناهشیار پنهاناند، در بستر رابطه درمانی کشف شوند.
مراحل درمان عبارتند از:
- اتحاد درمانی: رابطهای ایمن که اجازه کشف و ابراز تجربههای سرکوبشده را بدهد.
- کار انتقالی: تجلی روابط گذشته در رابطه با درمانگر، که امکان بازنگری در الگوهای کهنه را فراهم میکند.
- درک کارکرد ماده: شناخت روانی ماده، بهعنوان تلاشی برای تنظیم، فرار یا پر کردن خلأ.
- تحلیل مقاومتها: شناسایی و فهم بخشهایی از روان که از تغییر میترسند یا به ماده وابستهاند.
- پذیرش فقدان: ساختن ظرفی روانی برای تحمل ناکامی بدون فروپاشی.
درمان چندلایه: پیوند تحلیل با درمانهای مکمل
در موارد اعتیاد شدید، تحلیل بهتنهایی کافی نیست. مداخلات دارویی، بستری، گروههای خودیاری مانند Narcotics Anonymous و کار با خانواده، در کنار درمان تحلیلی میتوانند زیرساخت لازم برای بازسازی روانی را فراهم کنند. رویکرد یکپارچه (Integrative) به اعتیاد، بهویژه در درمانهای بلندمدت، میکوشد نهفقط ماده را حذف کند، بلکه آن جای خالی را نیز معنا بخشد.
نگاه لکان: میل، فقدان و ساختار سوژه معتاد
از منظر لکان، اعتیاد تلاش ناهشیار برای پر کردن «فقدان بنیادی» (manque-à-être) است. سوژه معتاد نمیتواند با خلأ درون خود کنار بیاید، و ماده بهمثابه فانتزیِ تمامیت، او را موقتاً از میل رهایی میدهد.
اما این رهایی توهمی است. بازگشت میل، بازگشت ماده را ناگزیر میسازد. درمان روانکاوانه با گشودن فضای زبان، امکان میدهد که فرد بهجای مصرف، سخن بگوید و سوژهبودن خود را بازسازی کند.
نتیجهگیری: اعتیاد بهمثابه تلاشی برای بقا
اگرچه اعتیاد چهرهای مخرب دارد، اما در ژرفترین لایهها، تلاشیست برای زندهماندن. روانکاوی با رفتن به ریشههای ناهشیار این تلاش، امکان فهم، دگرگونی و ترمیم را فراهم میکند. ترک ماده پایان ماجرا نیست؛ آغاز سفریست به درون، برای بازسازی رابطهای انسانی با خود و دیگری.
منابع پیشنهادی برای مطالعه بیشتر
- Khantzian, E. J. (1997). The self-medication hypothesis of substance use disorders: A reconsideration and recent applications. Harvard Review of Psychiatry.
- Winnicott, D. W. (1960). The theory of the parent-infant relationship. International Journal of Psychoanalysis.
- Alexander, F. G. (1950). Psychosomatic Medicine: Its Principles and Applications.
- Lacan, J. (1977). Écrits: A Selection. Trans. Alan Sheridan.
- Gabbard, G. O. (2014). Psychodynamic Psychiatry in Clinical Practice (5th Ed.).
- Levine, H. B. (1990). Addiction and the boundaries of self: A relational psychoanalytic perspective. Journal of the American Psychoanalytic Association.
- Flores, P. J. (2004). Addiction as an Attachment Disorder. Jason Aronson.
- Skogstad, W. (2013). Addiction and perversion: A Kleinian perspective. British Journal of Psychotherapy.