ورود / عضویت شروع کن

اضطراب چیست؟ علائم، روش های تشخیص و درمان

خانه / وبلاگ / اضطراب چیست؟ علائم، روش های تشخیص و درمان

اضطراب (Anxiety) یکی از رایج‌ترین پدیده‌های روانی در روان‌درمانی و روان‌کاوی است که به‌شکل‌های گوناگون در تجربه‌ی زیسته‌ی انسان‌ها ظهور می‌کند. از منظر روانکاوی، اضطراب صرفاً واکنشی به خطر بیرونی نیست، بلکه محصول تعارضات ناهشیار، تجربه‌ی فقدان، و کارکردهای دفاعی روان است. این مقاله با تمرکز بر مفاهیم کلاسیک و مدرن روانکاوی، به تحلیل ساختار اضطراب، تفاوت آن با ترس، نقش مکانیزم‌های دفاعی، و رویکردهای درمانی روانکاوانه می‌پردازد.

در زبان روزمره، اضطراب اغلب با ترس، نگرانی یا استرس هم‌معنا تلقی می‌شود. اما در روانکاوی، اضطراب جایگاه خاص و بنیادی‌تری دارد. فروید اضطراب را «علامتی روانی» می‌دانست که نشان‌دهنده‌ی تعارضی ناهشیار درون ساختار روان است؛ تعارضی که بین خواسته‌های نهاد (Id)، ممنوعیت‌های فراخود (Superego) و تلاش‌های من (Ego) برای سازگاری، شکل می‌گیرد.

از این منظر، اضطراب صرفاً نشانه‌ی تهدید بیرونی نیست، بلکه زبانی‌ست برای بیان درونی‌ترین تنش‌های روان. نشانه‌ای است که نشان می‌دهد روان در وضعیت تعارض، کشمکش یا گسست قرار دارد.

در آثار ابتدایی خود، فروید اضطراب را واکنشی به فشارهای بیرونی می‌دانست. اما با پیشرفت نظریاتش، تعریف او از اضطراب تغییر یافت. در مقاله‌ی «مهار علایم» (۱۹۲۶)، فروید اضطراب را نه‌فقط نتیجه‌ای از سرکوب بلکه به‌عنوان یک هشدار درونی معرفی کرد که «من» در برابر تهدیدی از سوی نهاد، فراخود یا دنیای بیرون دریافت می‌کند.

از نظر فروید، اضطراب به سه نوع اصلی تقسیم می‌شود:

۱.اضطراب واقعی (Realistic Anxiety): واکنشی به خطرات واقعی محیطی، مانند مواجهه با تهدیدهای فیزیکی.

۲.اضطراب نوروتیک (Neurotic Anxiety): حاصل تعارض ناهشیار بین تکانه‌های غریزی نهاد و تلاش «من» برای مهار آن‌ها.

۳.اضطراب اخلاقی (Moral Anxiety): ناشی از تعارض بین «من» و فراخود، که معمولاً با احساس گناه و شرم همراه است.

این سه‌گانگی نشان می‌دهد که اضطراب در روانکاوی تنها به شرایط بیرونی وابسته نیست، بلکه محصول ساختارهای درونی روان نیز هست.

یکی از راه‌هایی که روان برای مقابله با اضطراب به کار می‌برد، استفاده از مکانیزم‌های دفاعی است. این دفاع‌ها ناهشیار هستند و هدف آن‌ها کاهش اضطراب از طریق تحریف یا انکار واقعیت درونی یا بیرونی است.

آنا فروید در اثر کلاسیک خود مکانیزم‌های دفاعی من (۱۹۳۶) دفاع‌هایی مانند سرکوب، انکار، فرافکنی، واکنش وارونه و والایش را توضیح داد. اگرچه این دفاع‌ها ممکن است در کوتاه‌مدت از شدت اضطراب بکاهند، اما در بلندمدت می‌توانند به شکل‌گیری علائم روان‌رنجورانه (نوروتیک) منجر شوند، چون تجربه‌ی واقعی هیجان یا تعارض به‌درستی پردازش نمی‌شود.

برای مثال:

  • سرکوب میل جنسی می‌تواند به اضطراب مبهم و بدون موضوع مشخص منجر شود.
  • فرافکنی احساس خشم می‌تواند به اضطراب پارانوئید (ترس از دشمنی دیگران) بینجامد.

ژاک لکان، روانکاو فرانسوی، نگرش نوینی به اضطراب ارائه داد. برخلاف فروید که اضطراب را محصول تعارض بین ساختارهای روانی می‌دانست، لکان اضطراب را «واکنشی به غیاب نشانه» معرفی کرد.

از نگاه لکان، اضطراب زمانی پدیدار می‌شود که نمادپردازی روانی با شکست مواجه شود—زمانی که سوژه با امری مواجه می‌شود که فراتر از زبان است. لکان می‌گوید: «اضطراب علامت نیست؛ بلکه چیزی‌ست که وقتی علامت از بین می‌رود، خود را نشان می‌دهد. » به‌عبارت دیگر، اضطراب تجربه‌ای بنیادی است که به خلأ در نظام معنا مربوط می‌شود. این نوع اضطراب، به‌ویژه در ساختارهای روان‌پریشانه یا مرزی، شدیدتر و بنیادی‌تر تجربه می‌شود

از منظر روانکاوی، اضطراب و ترس دو پدیده‌ی متفاوت‌اند. ترس به یک تهدید بیرونی و قابل شناسایی مربوط است—مثلاً ترس از حیوانات یا تصادف. اما اضطراب به تهدیدی ناهشیار و فاقد ابژه‌ی مشخص اشاره دارد. سوژه نمی‌داند از چه چیزی می‌ترسد، تنها می‌داند که چیزی در روانش ناآرام است.

این تفاوت در درمان نیز اهمیت دارد. ترس‌ها معمولاً از طریق مواجهه و آموزش شناختی قابل درمان‌اند، اما اضطراب نیاز به فهم عمیق‌تری از ساختار روان و تعارضات درونی دارد.

در روان‌درمانی تحلیلی، اضطراب نه‌فقط به‌عنوان نشانه‌ای برای حذف، بلکه به‌عنوان دریچه‌ای برای درک ساختار روانی فرد مورد استفاده قرار می‌گیرد. تحلیلگر از اضطراب به‌عنوان نقطه‌ی ورود به تعارضات ناهشیار، دفاع‌ها، ترومای گذشته و ساختارهای رابطه‌ای استفاده می‌کند.

برای مثال، اضطراب می‌تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

  • تعارض حل‌نشده‌ی ادیپی
  • تجربه‌ی فقدان و رهاشدگی
  • گناه ناهشیار نسبت به میل‌های جنسی یا پرخاشگرانه
  • تهدید ساختار ایگو در مواجهه با میل دیگری

در فرایند درمان روانکاوانه، اضطراب اغلب در رابطه‌ی انتقالی با درمانگر ظاهر می‌شود. مراجع ممکن است از ابراز صمیمیت، خشم، وابستگی یا حتی میل جنسی نسبت به درمانگر دچار اضطراب شود. این اضطراب انتقالی به درمانگر امکان می‌دهد که تعارضات ناهشیار و الگوهای رابطه‌ای مراجع را تحلیل کند.

همچنین، اضطراب ممکن است در ضدانتقال ظاهر شود،یعنی در احساسات ناهشیاری که درمانگر نسبت به مراجع تجربه می‌کند. تشخیص و تحلیل این هیجانات، ابزاری حیاتی برای درک دینامیک روانی مراجع است.

رویکرد روانکاوی به درمان اضطراب با هدف حذف صرف علائم پیش نمی‌رود، بلکه به‌دنبال ایجاد فهم، انسجام و تحول در ساختار روان است. مراحل کلیدی درمان شامل:

  • ایجاد اتحاد درمانی ایمن برای مواجهه با تعارضات ناهشیار
  • شناسایی مکانیزم‌های دفاعی که اضطراب را سرکوب یا منحرف کرده‌اند
  • تحلیل انتقال و ضدانتقال برای کشف الگوهای رابطه‌ای بنیادی
  • گسترش ظرفیت ذهنی برای تنظیم هیجان (Mentalization)
  • تسهیل سوگواری فقدان‌های ساختاری که در ریشه اضطراب قرار دارند

درمان روانکاوانه، برخلاف رویکردهای کوتاه‌مدت، زمان‌بر است، اما به بازسازی عمیق روان و افزایش ظرفیت تحمل اضطراب کمک می‌کند.

اضطراب در روانکاوی، صرفاً علامتی برای حذف نیست، بلکه نشانه‌ای است از ساختار، تاریخچه، و تعارضات ناهشیار روان. فهم اضطراب به‌مثابه زبان ناهشیار، به درمانگر امکان می‌دهد که به جای حذف نشانه، به بازسازی معنا، رابطه و تجربه‌ی درونی فرد کمک کند.

در جهانی که تلاش می‌کند اضطراب را به‌سرعت خاموش کند، روانکاوی از ما دعوت می‌کند که گوش بسپاریم، معنا بیابیم و ساختار روان را بازآفرینی کنیم.

۱.Freud, S. (1926). Inhibitions, Symptoms and Anxiety.

2.Freud, A. (1936). The Ego and the Mechanisms of Defence.

3.Lacan, J. (1962–۶۳). Seminar X: Anxiety.

4.McWilliams, N. (1994). Psychoanalytic Diagnosis.

5.Gabbard, G. O. (2014). Psychodynamic Psychiatry in Clinical Practice.

6.Kernberg, O. (1984). Severe Personality Disorders: Psychotherapeutic Strategies.

7.Lemma, A. (2003). Introduction to the Practice of Psychoanalytic Psychotherapy.

8. Fonagy, P., & Target, M. (1997). Attachment and reflective function: Their role in self-organization.